صفیر آرانی
اشعار آیینی شاعر اهلبیت(علیهم السلام) رضا حمامی آرانی

دستم به دامنت نه...به این در که می رسد

اشکم به خاک صحن مطهر که می رسد

شاهان همیشه؛محضرشان جای خوب هاست

سالی دو بار وقت؛به نوکر که می رسد

یک شب بیا به خواب،بگو مطمئن شوم

گاهی سلام بنده به محضر که می رسد

دور ضریح پر بزنم غیر ممکن است

گرد رهت به کفتر بی پر که می رسد

ما شعرمان به پایه ی دعبل نمی رسد

گاهی یکی دو مصرع ابتر که می رسد

این چند بیت از در ناشکریم نبود

بی بهره نیست از حرمت،هر که میرسد

بی اختیار سمت شما می رود دلم

نوبت به شعر روضه ی مادر که می رسد

آقای توس با دل پاکت چه می کند

روضه دمی به وا شدن در که می رسد

شعرم تمام ای نمک روضه ها حسین

حرف از شما است روضه به آخر که میرسد

گویند روضه خوان که نخوان روضه های باز

باید چه کرد نوبت اکبر که می رسد

چیزی بنا ست تا که بماند زپیکرش

پای کسی به دامن لشکر که می رسد

حتما تنش به روی زمین پخش می شود

به یک فتاده اینهمه خنجر که می رسد

فرصت نمی دهد که کسی را صدا زند

خون گلو به تنگه ی حنجر که می رسد

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 شهريور 1392برچسب:امام رضا,روضه مادر ,روضه اکبر ,رضا حمامی آرانی, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

بی بی من اگر بدم خودت پاکم کن

راضی نشدی بیا و صد چاکم کن

این خواهش این گداست؛ وقتی مردم

یک گوشه ی شهر قم مرا خاکم کن

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:حضرت معصومه,رضا حمامی آرانی, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

 

تشنه آب فراتم آب می خواهم حسین

جرعه ای از آن می نایاب می خواهم حسین

 

بر مشامم می رسد هر لحظه عطر و بوی سیب

شمه ای از آن نسیم ناب می خواهم حسین

 

بر دلم ترسم بماند آرزوی نوکری

بر سر خود سایه ی ارباب می خواهم حسین

 

هر کسی از ناتوانی تاب می خواهد ؛ولی

من دلی در روضه ات بی تاب می خواهم حسین

 

جز درت هرچه در امید واری  بسته شد

از تو ای لب تشنه فتح باب می خواهم حسین

 

تشنه ی آب فراتم ،آب نه ...بلکه دلی

از شراب معرفت سیراب می خواهم حسین

 

نوکر ازدریای لطفت خواست لطفی بی کران

من در این دریای غم گرداب می خواهم حسین.

 

 

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 5 شهريور 1392برچسب:تشنه آب فرات,آرزوی نوکری,بوی سیب, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

دم محتشمی

اهل این خانه کسی را به نمی  می بخشند

شادی هر دو جهان را به غمی می بخشند

 

اصلا این قوم همه آینه ی تطهیرند

جرم یک عمر گنه را به د می می بخشند

کد هدایت به بالا



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:دم محتشمی, مقتل شوشتری, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

حسن حسین

ای آه غربتت به دل نسترن حسین

شد داغدار آه تو یاس و سمن حسین

از ماجرای کرببلای تو دم زند

هر بلبلی که ناله کند در چمن حسین

کد هدایت به بالا



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ جمعه 1 شهريور 1392برچسب:غزلؤ مدح, حسن حسین صفیرآرانی, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.



می آیم از رهی که سخن از سر تو بود

حرف از گل و شقایق و نیلوفر تو بود

 

کد هدایت به بالا



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:حمامی آرانی, می آیم از رهی,صفیر,حرمله,حبیب ابن مظاهر, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.




قافیه های عباسی


من سرودم مال خاک کربلا است

شعرم از گل های پاک کربلا است

سطر سطر واژه هایم یاسیند

تک تک قافیه ها عباسیند

کد هدایت به بالا



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ جمعه 8 دی 1391برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.


هرچه زن آمده زینب نشده


قلمم شوق شکفتن دارد

حرفها دارد و گفتن دارد

وصف گل نیست که بلبل باشی

محو یک شاخه ای از گل باشی


کد هدایت به بالا



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.


یا غریب

در سینه جز محبت دلبر نداشتی

جز اشک و خون به دیده ی مضطر نداشتی

کد هدایت به بالا



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:غزل مرثیه, امام حسن ,صلح حسنی,زهر,, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.



گل جلوه گری زجلوه ی یاس آموخت
دل اینهمه شور را ز احساس آموخت

استاد کلاس عشق می گفت مرا
والله ادب ،ادب ز عباس آموخت

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 10 صفحه بعد